عشق آسمانی
عشق آسمانی

عشق آسمانی

تازه داماد

روز عروسی یه دختر خیلی روز مهمیه براش...
سالها انتظار شو میکشه....
تو اون روز همه سعیشو میکنه تا ستاره بشه و تو چشم مرد زندگیش بدرخشه....
اون روز همسرشهید نعمت الله شیرزادی هم داشت آماده میشد تا بهترین باشه برای همسرش...
نعمت الله هم رفته بود تا از فرمانده گردان برای یک روز مرخصی بگیره تا کنار همسرش پیوندشونو جشن بگیرند....
توراه بازگشت یکی از رزمنده ها می بینتش....
بهش میگه: حاجی...بیا ببین تو اون شیار چه خبره؟؟؟؟
نخواست دلشو بشکونه....
رفت که ببینه چه خبره...
قلبش رفت روی مین....
سرش از تنش جداشد....
برای عروس خانه نعمت الله به جای شاهزاده رویاهایش پیکری فرستادند که سرش جدا شده بود....
سخت است اول زندگی مردت را...
عشقت را....
زندگی ات را....
اینگونه ببینی....
مهربانان در قبال شهدا وخانواده شهدا ....
تکلیفمان چیست ؟؟؟

نذری که آقای بهجت به شاگردانشون یاد میدادن :

نتیجه تصویری برای آیت الله بهجت
به یکی از چهارده معصوم متوسل بشید و نذر اخلاق کنید، مثلا بگید یا فاطمه ی زهرا نذر میکنم چهل روز با صدای بلند حرف نزنم، یا دروغ نگم یا ناسزا نگم یا غیبت نکنم، یا مراقب حرفام باشم نیش و کنایه نزنم، هر چیز اخلاقی که هست نذر کنید به مدت چهل روز بعد دیگه عادت میشه و رعایت می کنید ،
اون بزر گواران اخلاق ما رو میخوان نه دیگ های غذایی که بالای سرش غیبت و کنایه زده میشه و به دست مستحق نمیرسه، اخلاق و درست کاری ما به درد میخوره)

شهید حاج هادی کجباف

تقدیم به شهید حاج هادی کجباف :

تو به اربابت چی گفتی 

بدنت رو جاگذاشتی

مثل یل مثل ابوالفضل

تنها رفتی برنگشتی

نمیگی دوست ورفیقات

همه دنبالت میگردن

دلشون تنگ میشه واسه ات

دوست دارن دورت بگردن

آقا جان امام هادی(ع)

هادی ما مهربونه

توی شهرعمه زینب

نذاری تنها بمونه

شامیا حیا ندارن 

سرو رو نیزه میزارن

جون جدت تو دعا کن

هادی مارو بیارن

قرارمان این نبود......

وضوی بی نماز!

لبخندهای پشت خا کریز:

  موقع آن بود که بچه ها به خط مقدم بروند و از خجالت دشمن نابکار دربیایند. همه از خوشحالی در پوست نمی گنجیدند. جز عباس ریزه که چون ابر بهاری اشک می ریخت و مثل کنه چسبیده بود به فرمانده که تو رو جان فک و فامیلت مرا هم ببر، بابا درسته که قدم کوتاهه، اما برای خودم کسی هستم. اما فرمانده فقط می گفت: «نه! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!» عباس ریزه گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم و سماق بمکم!» 

    وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند مظلومانه دست به آسمان بلند کرد و نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم!» چند لحظه ای مناحات کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. عباس ریزه یک هو دستانش پایین آمد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت. همه حتی فرمانده تعجب کردند. عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر. دل فرمانده لرزید. فکری شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نیاز کند. وسوسه رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های بی صدا در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند به سوی چادر رفت. اما وقتی کناره چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه دراز کشیده و خوابیده، غرق حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو. 

    فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟ پس واسه چی وضو گرفتی؟»

    عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم حالش را بگیرم!» فرمانده با چشمانی گرد شده گفت: «حال کی را؟» عباس یک هو مثل اسپندی که روی آتش افتاده باشد از جا جهید و نعره زد: «حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه نماز شب می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو عملیات شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم. منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»

    فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوی خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر خنده و گفت: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» عباس شادمان پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی نوکرتم خدا. الان که وقت رفتنه. عمری ماند تو خط مقدم نماز شکر می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین خنده بچه ها عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هایی که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای مهربان صلوات!»

.

 

دیروز و امروز

✔ من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم…

بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !

✔ من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم…

بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

✔ من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، استغفار می کردم و لذت می بردم…

بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

✔ من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم…

و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

✔ من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم…

بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

✔ من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم…

و بعضی ها امروز با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

✔ من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم…

بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند !

✔ من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپُرت ندهم…

بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قهقهه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !

زیارتنامه


اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ الاْیمانِ وَ التَّوْحیدِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ
سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ
اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَکُمْ لِدینِهِ وَ اصْطَفاکُمْ لِرَسُولِهِ
وَاَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ
شادی روح شهدا صلوات

شهید یعنی

شهید یعنی . . .
هزار دلیل برای ماندنت داری
اما دنبال بهانه ای برای رفتنی .

شوق شهادت

همه مان در آرزوی شهادت هستیم
اما بینمان چه کسی حواسش به منجلاب و سیم خادردار نفسش هست..چه کسی هست؟؟!!!!!!
وچرا فقط لقلقه ی زبانمان شده دلم در انتظار شهادت است
اللهم عجل شهادتــــ ، اللهم ارزقنا شهادت به حق حضرت زهرا..
چه تلاشی میکنیم که از میدان مین گناه شیطان بیرون رویم و نرویم در تیررسش ‌که مورد هجومش قرار نگیریم چه تلاشی میکنیم که شرمنده مادرمون حضرت زهرا و شهدا نشیم ...چه تلاشی هست؟!!
و ان شالله که به حق خون شهدا بین رمل های سرسخت شهادت پایدار شویم و عبدالصالح و با عاقبت خیر از دنیا به آسمون پرواز کنیم

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

مناجاتنامه

الهـی

باز آمدیم با دو دست تهی چه باشد اگر مرحمی بر خستگان نهی
الهـی
گرفتار آن دردم که تو دوای آنی و در آرزوی آن سوزم که تو سرانجام آنی
الهـی
هر دلشده ای با یاری و غمگساری و من بی یار و غریبم
الهـی
چراغ دل مریدانی و انس جان غریبانی، کریما آسایش سینه محبانی و نهایت همت قاصدانی
الهـی
جرم من زیر حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران
الهـی
این چیست که با دوستان خود را کردی که هر که ایشان را جست ترا یافت و تا ترا ندید ایشان را نشناخت
الهـی
عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم
الهـی
بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن
الهـی
چون به تو بنگریم شاهیم و تاج بر سر وچون بخود تگریم خاکیم و از خاک کمتر
الهـی
هر کس تو را شناخت هرچه غیر تو بود بینداخت

کارگران مظلوم

درود بر همه پدران فداکار 

که به عشق بچه هاشون 

خیلی سختی ها رو تحمل می کنن ...
.
.
.
پیامبر صلی الله علیه و آله : ظُلمُ الأجیرِ أجرَهُ مِنَ الکَبائِرِ ؛ 
پیامبر صلی الله علیه و آله :ظلم در پرداخت مزد کارگر ، از گناهان بزرگ است .

میلاد حضرت علی مبارک

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) فرمودند:
اى مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هیچ طاعتى فرا نمی ‏خوانم مگر آن که خود بر شما. در عمل به آن. پیشى مى‏جویم و از هیچ گناهى بازتان نمی ‏دارم و نهى نمى‏کنم. مگر آن که پیش از شما، خود را از عمل به آن باز می‏دارم.
نهج البلاغه، خطبه۱۷۳

پدرم روزت مبارک

در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست
پدرم! دعایم کن که با دعایت ، دلم خانه دردها نیست
عزیزترین عزیزانم ، روزت مبارک

شهید مفقودالاثر

بعد از 6 ساعت شهیدش را آورد و گفت این مال شما !

بچه‌های تفحص دنبال 3 شهید بودند که بعد از یک هفته جستجو آنها را پیدا کردیم؛ داخل پارچه‌های سفید گذاشتیم و آوردیم مقر تا شناسایی شوند؛ به پدر و مادرهایشان اطلاع داده بودند که فرزندانشان شناسایی شده‌اند. مادری آمده بود و طوری ناله می‌زد که تا به حال در عمر 46 ساله‌ام ندیده بودم؛ دخترش می‌گفت «مادرم از 25 سال گذشته که فرزندش مفقود شده، حالش همین طور است»؛ ناگهان رفت داخل اتاق، مقابل 3 شهید ایستاد؛ به بچه‌ها گفتم «با ایشان کاری نداشته باشید» تا رفتم دوربین بیاورم؛ این مادر، یکی از شهدا را بغل کرد ودوید سمت مسجد؛به بچه‌ها گفتم «بگذارید ببرد»
هنوز ما اطلاع دقیقی از هویت 3 شهید نداشتیم؛ برای شهید نماز خواند و شروع کرد با او به صحبت کردن؛ دلتنگی‌های 25 ساله‌اش را به او گفت؛ از تنهایی‌های خودش؛ از اینکه پدرش فوت کرده؛ خواهر و برادرانش ازدواج کرده اند و از اینکه چه سختی‌هایی که نکشیدند و اینکه که شما را به ما می‌خواستند، بفروشند به یک میلیون و دو میلیون تومان. می‌آمدند به ما می‌گفتند ماشین می‌خواهید، خانه می‌خواهید یا زمین.
این مادر بعد از 6 ساعت شهیدش را آورد و گفت این مال شما... به او گفتم «مادر چطوری فهمیدید، این بچه شماست؟» او گفت «همان موقعی که رفتم و در را باز کردم، دیدم پسرم در مقابلم با همان چهره 25 سال پیش که به منطقه فرستادمش، با همان تیپ، با همان وضعیت بلند شد و به من سلام کرد و گفت مادر منتظرت بودم».
صبح روز بعد، وقت نماز مادر به رحمت خدا رفت؛ زمانی که ما بعد از فوت مادرش رفتیم کار شناسایی را انجام دادیم. پلاکش را در قفسه سینه‌اش پیدا کردیم و تا اطلاعات را وارد رایانه کردیم دیدیم مادر درست گفته بود.
مجله زندگینامه دفاع مقدس / نهادها و تجهیزات دفاعی ایران / دفاع مقدس /

شهادت

از موتور پریدیم‌ پایین‌. جنازه‌ را از وسط‌ راه‌ برداشتیم‌ که‌ له‌ نشود.بادگیر آبی‌ و شلوار پلنگی‌ پوشیده‌ بود. جثه‌ی‌ ریزی‌ داشت‌، ولی‌مشخص‌ نبود کی‌ است‌. صورتش‌ رفته‌ بود.
 قرارگاه‌ وضعیت‌ عادی‌ نداشت‌. آدم‌ دلش‌ شور می‌افتاد. چادر سفیدوسط‌ِ سنگر را زدم‌ کنار. حاجی‌ آن‌جا هم‌ نبود. یکی‌ از بچه‌ها من‌ راکشید طرف‌ خودش‌ و یواشکی‌ گفت‌ "از حاجی‌ خبر داری‌؟ می‌گن‌شهید شده‌."
نه‌! امکان‌ نداشت‌. خودم‌ یک‌ ساعت‌ پیش‌ باهاش‌ حرف‌ زده‌ بودم‌.یک‌دفعه‌ برق‌ از چشمم‌ پرید. به‌ پناهنده‌ نگاه‌ کردم‌. پریدیم‌ پشت‌موتور که‌ راه‌ آمده‌ را برگردیم‌.
 جنازه‌ نبود. ولی‌ ردّ خون‌ِ تازه‌ تا یک‌ جایی‌ روی‌ زمین‌ کشیده‌ شده‌ بود.گفتند "بروید معراج‌، شاید نشانی‌ پیدا کردید."
 بادگیر آبی‌ و شلوار پلنگی‌. زیپ‌ بادگیر را باز کردم‌؛ عرق‌گیر قهوه‌ای‌ وچراغ‌ قوه‌. قبل‌ از عملیات‌ دیده‌ بودم‌ مسئول‌ تدارکات‌ آن‌ها را داد به‌حاجی‌. دیگر هیچ‌ شکی‌ نداشتم‌.
 هوا سنگین‌ بود. هیچ‌کس‌ خودش‌ نبود. حاجی‌ پشت‌ آمبولانس‌ بود وفرمانده‌ها و بسیجی‌ها دنبال‌ او. حیفم‌ آمد دوکوهه‌ برای‌ بار آخر،حاجی‌ را نبیند. ساختمان‌ها قد کشیده‌ بودند به‌ احترام‌ او. وقتی‌برمی‌گشتیم‌، هرچه‌ دورتر می‌شدیم‌، می‌دیدم‌ کوتاه‌تر می‌شوند. انگارآن‌ها هم‌ تاب‌ نمی‌آورند.
برگرفته از کتاب « همت » از مجموعه کتب یادگاران
اللهم صل على محمد وآل محمد وعجل فرجهم

شهید کباب شده

یه پتو سربازی را مچاله کرده بود زیر سرش و یه پتو دیگه را دور خودش پیچید، شاید هوا سرد نبود، اما همیشه وقتی گرم میشد خوابش میبرد. تازه داشت چشماش گرم میشد که صدای به زمین خوردن یه خمپاره ، نثل فنر از جاش پرید. اومد بیرون دید مصطفی جوکار مثل ذغال سیاه شده و داد میزنه: سوختم...سوختم.... آتیش گرفتم.... بوی عجیبی میداد، بویی که خیلی وقت بود به مشامش نخورده بود.

بوی کباب....

بر خلاف همیشه از شنیدن بوی کباب آب از دهانش راه نیفتاد، آخه مطمئنا گوشت بدن مصطفی خوردن نداشت.

همون بدنی که یه عمر برا خدا جنگید. بدنی که به خاطر فقر، به اندازه انگشتان یک دست مزه کباب رو نچشیده بود.

سالهای سال از اون جریان گذشت، دیگه هیچ وقت با شنیدن بوی کباب، یا خود نمی افتاد، یاد بدن سوخته و سیاه شده مصطفی میافتاد.

ئیگه هیچ وقت کباب نخورد.

فکــر گنــاه

حضرت عیسی (ع) به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت :‌ زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند .

فکر گناه هم اگر به گناه مُنجر نشود ، باعث کدورت و تاریکی قلب انسان میگردد و قلب غبارآلود  مثل آینه ی زنگار گرفته است که دیگر خدا را نشان نمیدهد

نام کوچه های قلبمان

این جمله رو باید قاب کرد و یا نه بر قلبون حک کنیم بهتر است تا فراموش نکنیم

کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هر گاه به منزلمان رسیدیم بدانیم از خون کدام شهید به آرامش به خانه رسیدیم….!!!

 ما را بیابید!  

پلاک زخمی تان را بر گردن گم‏شدگان رمل‏ های داغ گناه بیندازید؛

شاید پیدا شویم!
شاید بوی خون به ناحق ریخته شما، ما را به سوی حق بکشاند؛
شاید فکه،
نامی شود که رازهای مگو را به ما بیاموزد.
ما را صدا کنید؛ 
با گلوی زخمی و لب‏های خشکیده‏ تان! 
ما را به شلمچه بخوانید تا بیاموزیم عشق را،

 

خدایا

خدایا ...
چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم ...
همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم ...
آوینی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم...
متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم...
بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم ...
"پرنده ی پرشکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارد"

حجاب

خواهر عزیز

اگر تیر دشمن
 جسم شهدا را
 شکافت.
تیر بدحجابی ت
قلب شهدا را
 میدرد.

✅اعمال لیلة الرغائب ✅

اولین پنجشنبه و شب جمعه ماه رجب را «لیلة‌الرغائب»؛ یعنی «شب عطا و بخشش بسیار» و به گفته برخی؛ «شب آرزوها» می‌نامند.
برای این شب، عملی از رسول خدا(ص) ذکر شده است که فضیلت بسیار زیادی دارد.
آن عمل بدین گونه است:
اولین پنجشنبه ماه رجب -در صورت امکان و نبودن مانع- روزه گرفته شود. 
آنگاه شب جمعه که شد، بین نماز مغرب و عشاء؛ دوازده رکعت نماز بخواند که هر دو رکعت به یک سلام ختم می‌شود.
در هر رکعت؛ «یک مرتبه سوره حمد»، «سه مرتبه سوره قدر» و «دوازده مرتبه سوره توحید» خوانده شود. 
وقتی دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر «اللّهمّ صَلّ عَلی محمدٍ النّبیِّ الاُمّی و عَلی آلِه» گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر «سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائکةِ و الرّوح» گفته شود.
پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر «رَبِّ اغفِر وَ ارحَم و تَجاوَز عَمّا تَعلَم إنَّک أنتَ العَلِیُّ الاَعظم» گفته شود.
سپس در سجده هفتاد بار ذکر «سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائکةِ و الرّوح» گفته شود.
در اینجا می‌توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

نماز اول وقت


نتیجه تصویری برای نماز اول وقت

آمد گفت میخواهم شاگرد اول باشم. گفتم نمازهایت را اول وقت بخوان. نمازها را که اول وقت خواند، می‌گفت وقتی برای امتحان می‌رفتم، معلم‌ها می‌گفتند تو چه کاره ای که وقتی وارد می‌شوی، قلب ما را تسخیر می‌کنی!

دوست داریم بهترین نمره را بگیری. گفته بودند مثلا کجای شیمی را خوب بلدی؟ گفتم اینجا. از همان سؤال میکرد.

حالا رفقا، اگر دنیا را میخواهید، از پله آخرت شروع کنید تا از دنیایی که منتخب شماست، بهره‌مند شوید. و الّا بهره‌مند نخواهید شد.

فقـــر

روزی مرد ثروتمندی ، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند.

آن ها یک شبانه روز را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .
در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد سفرمان چه بود ؟
پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !
پدر پرسید : آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟
پسر پاسخ داد : فکر می کنم !
پدر پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟
پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا .
ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند .
حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آن ها بی انتهاست !
در پایان حرف های پسر ، پدرش مات و مبهوت او را نظاره می کرد .
پسر اضافه کرد : متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم

شهادت امام هادی علیه السلام

دل را شراره غم تو پر شرار کرد

داغ تو قلب خسته‌دلان، داغدار کرد
ای سرو بوستان ولا از غم تو چرخ
جاری ز دیده اشک، چو ابر بهار کرد
با کشتن تو قاتلت ای هادى امم
خود را به نزد ختم رسل شرمسار کرد

شهادت جانسوز امام هادی(ع) تسلیت باد

ماه رجب

*اعمال روز اول رجب

- روزه: روایت شده که حضرت نوح(ع) در این روز به کشتى سوار شد و به کسانى که همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر کس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود .

-غسل

-زیارت امام حسین(ع): از امام جعفر صادق(ع) روایت شده است که هر کس امام حسین(ع) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد.

کپـی برداری از کلیه مطالــب ایـن رسـانـه آزاد و بـلامـانـع میبـاشـد.

اشک یتیم

یامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
♥•٠·˙
هنگامی که کودک یتیمی گریه می کند عرش خدا به لرزه در می آید. خداوند به فرشتگانش می فرماید: 
"ای ملائکه من! شما را گواه می گیرم که هر کس گریه او را خاموش و قلبش را خشنود کند، من روز قیامت او را خشنود خواهم کرد."

┘◄ تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص 606 

قابل توجه اقایون...

خبر فوری
.
.
.
.
.
.
.
کشتی حامل جوراب روز پدر اعزامی از چین به مقصد ایران بدست دزدان دریایی سومالی افتاد....
آقایون تا سال دیگه باید پای بی جوراب بگردین ...
:(((

یا ام البنین

ام البکاء

 

کی مدینه ز یاد خواهد برد

صحن چشمان گریه پوشت را

صبح تا شب کنار خاک بقیع

ناله و شیون و خروشت را

** 

شهادت حضرت ام البنین را به تمامی شیعیان تسلیت میگویم

یاد بگیر

یکی با جسم معلول و به سختی نماز اول وقتش ترک نمیشه ...
یکی هم با تن سالم و سرحال، صبح تنبلی می کنه برای نماز بیدار شه !!
♡❤
از آیت الله بهجت(ره) سؤال شد : چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟ 
در پاسخ فرمودند : کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند؛ خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.

همیشه به یاد داشته باش:

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر

با اعتماد، زمان حالت را بگذران

و بدون ترس برای آینده آماده شو

ایمانت را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز

شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن

زندگی شگفت انگیز است

فقط در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی!

 

دو چیز را  همیشه فراموش کن:

خوبی که به کسی می کنی

بدی که کسی به تو می کند

 

دنیا دو روز است:

یکروز با تو و یک روز علیه تو

روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست مایوس نشو

چرا که هر دو پایان پذیرند

 

به چشمانت بیاموز که هر شخصی ارزش نگاه ندارد

به دستانت بیاموز که هر گلی ارزش چیدن ندارد

 

دوچیز را از هم جدا کن:

عشق و هوس

چون اولی مقدس است و دومی شیطانی

اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی

 

توجه داشته باش:

چشم و زبان، دو سلاح بزرگ در نزد تواند

چگونه از آنها استفاده میکنی؟

مانند تیری زهرآلود یا آفتابی جهانتاب؟

زندگی گیر یا زندگی بخش؟

 

 

بدان که قلبت کوچک است پس نمیتوانی تقسیمش کنی

هرگاه خواستی آنرا ببخشی با تمام وجودت ببخش که کوچکیش جبران شود

هیچگاه عشق را با محبت، دلسوزی، ترحم و دوست داشتن یکی ندان

همه اینها اجزاء کوچکتر عشق هستند نه خود عشق

همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به یگانه عالم توکل کن

آنگاه می بینی که چگونه قبل از اینکه خودت دست به کار شوی، کارها به خوبی پیش می روند

 

میدانی که:

ازخدا خواستن عزت است

اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است

از خلق خدا خواستن خفت است

اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است

 

پس هر چه می خواهی از خدا بخواه

و در نظر داشته باش که

برای او غیر ممکن وجود ندارد و تمام غیر ممکن ها فقط برای توست

التماس دعا.....


مادرم

شهادت جانگذار فاطمه زهرا (سلام الله ) تسلیت